علم و تجربه

علم و تجربه

سلام...
به وبلاگ خودتون خوش اومدید!
امیدوارم از مطالبش لذت ببرین!!
ضمنا نظر هم فراموش نشه !!
ممنون. موفق باشید!

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات

۷ مطلب در مرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

خلاصه داستان:

 نقشه مسافرت دور دنیا در هشتاد روز



یک جنتلمن انگلیسی به نام فیلاس فوگ با رفقای خود در باشگاه شرط می‌بندد که دور دنیا را در ۸۰ روز بپیماید و به همراهی خدمتکار وفادارش به نام ژان، معروف به پاسپارتو، عازم سفر می‌شود. اما چون مظنون به سرقت از یکی از بانکهای انگلیس است، زیر نظر یک پلیس قرار دارد که او را طی سیر و سیاحت‌هایش لجوجانه تعقیب می‌کند. فوگ در سرزمین هند فرصت می‌یابد تا زن جوانی به نام اود را، که بیوه مهاراجه وفات‌یافته‌ای است و طبق سنت هندوان باید زنده در آتش سوخته شود، از مرگ نجات دهد. پس از آن حوادث دیگری در چین برای او روی می‌دهد. در این مدت، مأمور پلیس همچنان به دنبال اوست و مسافر ما نیز با او و نوکرش راه خود را ادامه می‌دهد. مأمور پلیس نمی‌تواند او را بازداشت کند، زیرا برگ جلب به سبب تغییر مکان مداوم هنوز به دستش نرسیده‌است. در آمریکا، در قطاری که ساحل شرقی را به ساحل غربی آنجا می‌پیوندد، فوگ موفق می‌شود که حمله عده‌ای از سرخ‌پوستان را دفع کند. در ساحل شرقی، توفان شدیدی به پا می‌شود و کشتیهای عازم اروپا را در بندر متوقف می‌سازد، ولی فوگ تردید به دل راه نمی‌دهد و با پول خود یک کشتی کرایه می‌کند و راه دریا را در پیش می‌گیرد. در راه، سوخت کشتی به پایان می‌رسد و فوگ ناچار دکل را به جای سوخت به کار می‌برد. در پایان سفر، مأمور پلیس که سرانجام برگ جلب را به دست آورده‌است او را دستگیر می‌کند. فوگ بی‌گناهی خود را ثابت می‌کند و آزاد می‌شود. سپس با یقین به اینکه یک روز دیرتر از وقت مقرر به وعده‌گاه رسیده‌است، خود را بازنده می‌پندارد و تسلیم نومیدی می‌شود. اما زود به اشتباهش پی می‌برد و متوجه می‌شود که سفر از غرب به شرق کره زمین باعث شده‌است تا ۲۴ ساعت اضافه بیاورد و بنابراین شرط را نباخته‌است. در اوج شادمانی از او خواستگاری می‌کند و او را به عقد ازدواج خود درمی‌آورد.

 دربارهٔ داستان|:

در این رمان عنصر خنده (مثلاً سماجت مأمور پلیس در تعقیب فوگ و کارهای جالب پاسپارتو) با عنصر حادثه‌پردازی به هم می‌آمیزد. کشش داستان در خونسردی انگلیسی‌مأبانه قهرمان آن و فعالیت بی‌اندازه او برای مبارزه با طول راه و فوت وقت است.

منبع: ویکی پدیا

  • پویا

((به نام خدا))

 

((مولوی))افزودن تصویر از طریق آدرسافزودن تصویر از طریق آدرس

شرح زندگی:

 

جلال الدین محمد در ششم ربیع الاول سال 604 هجری (قرن هفتم) در شهر بلخ دیده به جهان گشود، ایشان اجدادش همه اهل خراسان بوده‌اند. پدرش نیز محمد نام داشته سلطان العلماء خوانده می‌شد و به بهاءالدین ولدبن ولد مشهور، پدرش مردی سخنور بوده، مردم بلخ علاقه فراوانی بر او داشته که ظاهرا همان وابستگی مردم به بهاء ولد سبب ایجاد ترس در محمد خوارزمشاه گردیده است. که در نتیجه آن، مهاجرت بهاءالدین ولد به قونیه گردید. اما از بدشناسی در آنجا نیز تحت مخالت امام فخررازی که فردی بانفوذ در دربار خوارزمشاه بود قرار گرفت. 

القاب وی:

با لقبهای خداوندگار، مولانا، مولوی، ملّای روم و گاهی با تخلص خاموش در میان فارس زبانان شهرت یافته است. 

مسافرتهای وی:

جلال الدین محمد در سفر زیارتی که پدرش از بلخ به آن عازم گردید پدرش را همراهی نمود، در طی این سفر در شهر نیشابور همراه پدرش به دیدار شیخ فریدالدین عطار عارف و شاعر شتافت. ظاهرا شیخ فریدالدین سفارش مولوی را در همان کودکیش (6 سالکی یا 13 سالگی ) به پدر نمود. در این سفر حج علاوه بر نیشابور در بغداد نیز مدتی رحل اقامت گزید و ظاهرا به خاطر فتنه تاتار از بازگشت به وطن منصرف گردیده و بهاء الدین ولد در آسیای صغیر ساکن شد. اما پس از مدتی براساس دعوت علاء الدین کیقباد به شهر قونینه بازگشت. 

ازدواج وی:

جلال الدین محمد در هجده سالگی با گوهر خاتون دختر خواجه لالای سمرقندی ازدواج نمود که حاصل این ازدواج سه پسر و یک دختر بود. پس از فوت پدرش بهاء ولد راه پدر را ادامه داده و به هدایت و ارشاد مردم عمر خود را سپری نمود. 

سفر برای تحصیلات تکمیلی:

مولوی در عین حالی که مردم را تربیت می‌نمود از خودش نیز غافل نبوده تا جایی که وقتی موفق به دیدار محقق ترمذی گردید خود را شاگرد او کرده از تعلیمات و ارشادات او نهایت بهره‌ها را برده و علی الظاهر و به تشویق همین استادش برای تکمیل معلوماتش رنج سفر به حلب را برخود آسان نموه و عازم شهر حلب گردید. ایشان در شهر حلب علم فقه را از کمال الدین عدیم فرا گرفت و پس از مدتی که به شهر دمشق رفت از دیدار با محی الدین عربی، عارف و متفکر زمانش نیز کمال استفاده‌ها را برده و از آنجا عازم شهر قونیه گردیده و بنابه درخواست سید برهان الدین طریق ریاضت را در پیش گرفت. پس از مرگ محقق ترمذی به مدت 5 سال مدرس علوم دینی گردید که نتیجه آن تربیت چهارصد شاگرد می‌باشد. 

داستان آشنایی با شمس:

وی همچنانکه گفتیم یک لحظه از تربیت خود غافل نبوده، تاریخ اینچنین می‌نویسد که روزی شمس وارد مجلس مولانا می‌شود. در حالی که مولانا در کنارش چند کتاب وجود داشت. شمس از او می‌پرسد این که اینها چیست؟ مولانا جواب می‌دهد قیل و قال است. شمس می‌گوید و ترا با اینها چه کار است و کتابها را برداشته در داخل حوضی که در آن نزدیکی قرار داشت می‌اندازد. مولانا با ناراحتی می‌گوید ای درویش چه کار کردی برخی از اینها کتابها از پدرم رسیده بوده و نسخه منحصر بفرد می‌باشد. و دیگر پیدا نمی‌شود؛ شمس تبریزی در این حالت دست به آب برده و کتابها را یک یک از آب بیرون می‌کشد بدون اینکه آثاری از آب در کتابها مانده باشد. مولانا با تعجب می‌پرسد این چه سرّی است؟ شمس جواب می‌دهد این ذوق وحال است که ترا از آن خبری نیست. از این ساعت است که حال مولانا تغییر یافته و به شوریدگی روی می‌نهد و درس و بحث را کناری نهاده و شبانه روز در رکاب شمس تبریزی به خدمت می‌ایستد. و به قول استاد شفیعی کدکنی تولدی دوباره می‌یابد. 

هر چند که مولوی در طول زندگی شصت و هشت ساله خود با بزرگانی همچون محقق ترمذی، شیخ عطار، کمال الدین عدیم و محی الدین عربی حشر و نشرهایی داشته و از هر کدام توشه‌ای براندوخته ولی هیچکدام از آنها مثل شمس تبریزی در زندگیش تاثیر گذار نبوده تا جائیکه رابطه‌اش با او شاید از حد تعلیم و تعلم بسی بالاتر رفته و یک رابطه عاشقانه گردیده چنانکه پس از آشنایی با شمس، خود را اسیر دست و پا بسته شمس دیده است. 

پس از غیبت شمس از زندگی مولانا، با صلاح الدین زرکوب دمخور گردید، الفت او با این عارف ساده دل، سبب حسادت عده‌ای گردید. پس از مرگ صلاح الدین، حسان الدین چلبی را به عنوان یار صمیمی خود برگزید. که نتیجه همنشینی مولوی با حسام الدین، مثنوی معنوی گردیده که حاصل لحظه‌هایی از همصحبتی با حسام‌الدین می‌باشد. علاوه بر کتاب فوق ایشان دارای آثار منظوم و منثور دیگری نیز می‌باشند که در زیر به نمونه‌هایی از آنها اشاره می‌شود: 

آثار مولانا:

مثنوی معنوی که به زبان فارسی می باشد

غزلیات شمس.، غزلیاتی است که مولانا به نام مراد خود شمس سروده است

رباعیات: حاصل اندیشه‌های مولاناست.

فیه ما فیه: که به نثر می‌باشد و حاوی تقریرات مولانا است که گاه در پاسخ پرسشی است و زمانی خطاب به شخص معین.

مکاتیب: حاصل نامه‌های مولاناست.

مجالس سبعه: سخنانی است که مولانا در منبر ایراد فرموده است.

بالاخره روح ناآرام جلاالدین محمد مولوی در غروب خورشید روز یکشنبه پنجم جمادی الاخر سال 672 هـ قمری بر اثر بیماری ناگهانی که طبیبان از درمان آن عاجز گشتند به دیار باقی شتافت.

 

منابع:

1)     محمدرضا علی قلی زاده، گلچین غزلیات شمس تبریزی، چاپ خورشید، زمستان 71

2)     رضا قلی خان هدایت، چشمه خورشید، ناشر کتاب نمونه، بهار 1368

3)     عسگر اردوبادی، دیوان شمس تیریزی، چاپ 1335

دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی، غزلیات شمس ، انتشارات امیر کبیر ،چاپ هفدهم 

  • پویا

 

راه اندازی هدست های مورد استفاده توسط Oculus، SONY، HTC، Samsung و Google معمولا به سه چیز نیاز دارند. یک کامپیوتر، کنسول یا گوشی هوشمند که برنامه یا بازی را راه اندازی کنند، یک هدست که یک صفحه نمایش در مقابل چشمان شما قرار دهد ( که می تواند صفحه گوشیان هم باشد. ) و یکسری ورودی ها – ردیاب سر، کنترل کننده ها، ردیاب دست، صدا، دکمه های روی دستگاه

هدست های واقعیت مجازی مانند Oculus Rift و PlayStation VR معمولا به عنوان HMD ها ارجاع داده می شوند بدان معنا که صفحه نمایش آنها بر روی سر نصب می شود. حتی بدون صدا و ردیابی دست، با Google Cardboard و قرار دادن صفحه نمایش گوشی هوشمند روبروی صورت شما می تواند کافی باشد تا شما را نیمه غوطه ور در دنیای مجازی قرار دهد. هدف سخت افزار نیست که چیزی را در سایز دنیای واقعی و محیطی مجازی و سه بعدی، بدون حد و مرز بوجود آورد. بنابراین شما هر طرف را نگاه کنید، صفحه نمایش نصب شده بر روی صورتتان شما را دنبال می کند.

ویدیو از کنسول یا کامپیوتر از طریق یک کابل HDMI به هدست فرستاده شده برای هدست های HTC Vive و Rift. برای Google Cardboard و Samsung Gear VR بر روی گوشی به هدست از طریق شیاری وصل می شود. هدست های VR از دو فید (Feed) فرستنده به یک صفحه نمایش یا دو صفحه نمایش LCD برای دو چشمان استفاده می کنند. همچنین لنزهایی وجود دارند که میان چشمان و پیکسل ها قرار می گیرند و معمولا به این دلیل است که به آنها goggles (عینک ایمنی) می گویند، آنها قابل تنظیم برای تطابق فاصله بین چشمانتان، که برای افراد مختلف فرق می کند، می باشد. این لنزها تصویر را برای هر چشم متمرکز می کنند و تغییر شکل می دهند و یک تصویر سه بعدی برجسته ایجاد می کنند. یک از راه هایی که هدست های واقعیت مجازی می توانند غوطه ور سازی را افزایش دهند اینست که میدان دید را گسترش دهند. یک صفحه نمایش ۳۶۰ درجه می تواند بسیار گران و غیرضروری باشد. اکثر هدست های مرغوب با میدان دید ۱۰۰ یا ۱۱۰ درجه کار میکنند که مناسب است. و برای تصویر نهایی که قانع کننده باشد، تعداد فریم ها در هر ثانیه باید در حدود ۶۰ فریم باشد تا از تکه تکه شدن تصویر جلوگیری شود و کاربر احساس خستگی 

  و ناراحتی نکند.

سه نوع ردیابی در هدست های واقعیت مجازی وجود دارد که عبارتند از:

ردیابی سر

بدین معناست که وقتی شما یک هدست واقعیت مجازی را به سر دارید، تصویر در مقابل شما با حرکت سر شما به سمت بالا، پایین و سمت به . سمت تغییر مکان می دهد

ردیابی حرکت

وقتی با یک هدست واقعیت مجازی به پایین نگاه می کنید اولین چیزی که دوست دارید انجام دهید، دیدن دستانتان در یک فضای مجازی است. بهترین شرکت های واقعیت مجازی هنوز در حال کار کردن بر روی ردیابی حرکت هستند.

 

ردیابی چشم

ردیابی چشم احتمالا آخرین قطعه پازل واقعیت مجازی باشد. این قابلیت بر روی Rift، Vive یا Morpheus وجود ندارد اما قرار است بر روی هدست FOVE قرار گیرد. خب این قابلیت چگونه کار می کند؟ یک سنسور مادون قرمز چشمانتان را کنترل می کند تا هدست بداند چشمانتان کجا را در واقعیت مجازی نگاه می کند. مزیت اصلی این علاوه بر اینکه به بازیکنان این قابلیت را می دهد که به جایی که نگاه می کنند دقیق تر واکنش نشان دهند، اینست که عمق میدان دید را واقعی تر می کند.

 

مترجم: محمد اسماعیل یزدانی و

لینک منبع: Wareable

برداشته شده از سایت:تابش

  • پویا